دجاجهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) مرغ خانگی.۲. گروهۀ ریسمان.۳. عیال.۴. (نجوم) [قدیمی] یکی از صورتهای فلکی شمالی که از باشکوهترین صور فلکی است؛ ماکیان؛ صلیب شمالی.
دجاجهCygnus, Cyg, Swanواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی بارزی در نیمکرۀ شمالی آسمان که به شکل قویی درحالپرواز تصور میشود
دواجهلغتنامه دهخدادواجه . [ دَ ج َ / ج ِ ] (اِ) دواجک . دواج خرد. دواج کوچک . لحافچه : مختار دروقت بانگ کرد که دواجه و لباچه بیاورید که سرما می یابم و یمکن که تبم آمد و سر بنهاد
منقار دجاجهAlbireoواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ بتا در صورت فلکی دجاجه و یکی از شناختهترین ستارههای دوتایی آسمان، شامل غول درخشانی از ردۀ ک3 با قدر 3/1 و کوتولۀ ردۀ ب 9/5 با قدر 5/1 در رنگهای نارنجی
نُدَاوِلُهَافرهنگ واژگان قرآنآن را دست به دست می گردانیم (از مداولة به معناي دست به دست دادن چيزي است )
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر
مینوشدگویش خلخالاَسکِستانی: henjə دِروی: henj.ə شالی: hinj.ə کَجَلی: â.n.r.ə/iya کَرنَقی: âxwoarə کَرینی: henjə کُلوری: henjə گیلَوانی: henjə لِردی: âxarə
چنانگویش خلخالاَسکِستانی: əzan دِروی: həzen شالی: əzen کَجَلی: hezeyna کَرنَقی: hinna کَرینی: əna کُلوری: həzzan گیلَوانی: həzen لِردی: ize(n)
کافئینفرهنگ انتشارات معین(فِ) [ فر. ] (اِ.) آلکالوئیدی به فرمول 2 O 4 N 1 H 8 C که در برگ و دانة قهوه و چای و گیاه ماته و گیاه کلااکومیناتا موجود است . کافئین مقوی قلب و مدر است و در ضع