دوپیکرلغتنامه دهخدادوپیکر. [ دُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) مزدوج . مثناة. (یادداشت مؤلف ). || پرگاله .(شرفنامه ٔ منیری ). پاره و لخت . دوپاره : اگر دشمن تو دوپیکرشودسراپا ز تیغت د
دوپیکانلغتنامه دهخدادوپیکان . [ دُ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (مرکب از «دو» + «پیکان »که آهن نوک تیز سر تیر است ) تیری که دارای دوپیکان است . که دو پیکان دارد. (یادداشت مؤلف
دوپیکریلغتنامه دهخدادوپیکری . [ دُ پ َ / پ ِ ک َ ] (حامص مرکب )صفت و حالت دوپیکر. دویی . نفاق . جدایی : چون من توام این دوپیکری چیست چون هر دو یکی است داوری چیست . خاقانی . || جوزا
دوپیکرلغتنامه دهخدادوپیکر. [ دُ پ َ / پ ِ ک َ ] (اِخ ) برج سوم از دوازده برج فلکی که به عربی آن را جوزا گویند و برج مذکور به صورت دو کودک برهنه است که پی همدیگر درآمده اند به همین
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر