دومغزیلغتنامه دهخدادومغزی . [ دُ م َ ] (ص نسبی ) دومغز. دومغزه . (یادداشت مولف ) : میی کز خودم پای لغزی دهدچو صبحم دماغ دومغزی دهد. نظامی .همه رخ گل چو بادامه ز نغزی همه تن دل چو
مغزی دوزیلغتنامه دهخدامغزی دوزی . [م َ ] (حامص مرکب ) در خیاطی و کفاشی ، دوختن مغزی . دوختن نوارهای باریک در محل اتصال دو قطعه پارچه یا چرم . این نوارها غالباً با اصل پارچه یا چرم هم
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر