دونیمهلغتنامه دهخدادونیمه . [ دُ م َ / م ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دو نیم . دو نصف . به دو نصف تقسیم شده (یادداشت مؤلف ) : هر آن که چون قلمت سر به حکم برننهددو نیمه باد سرش تا به س
کدونیمهلغتنامه دهخداکدونیمه . [ ک َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قِنَینه بود. (فرهنگ اسدی ). کوزه و ظرف شرابخواری را گویند. (برهان ) (آنندراج ) : لعل می را ز سرخ خم برکش در کدونیمه کن به
کدونیمهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهظرف شراب ساختهشده از کدوی میانتهی؛ کدوی شراب؛ ظرف شراب: ◻︎ لعل می را ز درج خم پرکش / در کدونیمه کن به پیش من آر (رودکی: ۵۰۱).
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر