دون نوازیلغتنامه دهخدادون نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی دون نواز. دون پروری . که به نوازش و پرورش افراد پست و دون بپردازد. (از یادداشت مؤلف ).- دون نوازی کردن ؛ به نواز
رود نوازیدنلغتنامه دهخدارود نوازیدن . [ ن َ دَ ] (مص مرکب ) رود نواختن . رود زدن . مطربی کردن . رجوع به رودنواز و رودنوازی شود : بینی آن رود نوازیدن با چندین کبربینی آن شعر سراییدن با
دوست نوازیلغتنامه دهخدادوست نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) کیفیت و حالت دوست نواز. نواخت و مهربانی نسبت به دوستان . دوست پروری : بس کس که به مال تو کند دوست نوازی بس کس که به جاه تو کند
ایمنی از همبستگیcorrelation immunityواژههای مصوب فرهنگستاندر توابع بولی، ویژگی یک تابع بولی nمتغیرۀ f، هرگاه اطلاعات متقابل بین خروجی و همۀ زیربُردارهای kتایی از متغیرهای ورودی صفر باشد
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر