دواپذیرلغتنامه دهخدادواپذیر. [ دَ پ َ ] (نف مرکب ) دواپذیرنده . چاره پذیر. علاج پذیر. قابل معالجه و مداوا : دانسته دلی اسیر دارددردی نه دواپذیر دارد.نظامی .
رمزگذاری دوسوانکارپذیرbi-deniable encryptionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رمزگذاری که در آن هر دو طرف ارتباط، یعنی فرستنده و گیرنده، قادر به انکار پیام دریافتی خود باشند
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر