لولۀ بینیمعدیnasogastric tube, NG-tubeواژههای مصوب فرهنگستانلولهای که با گذشتن از بینی و حنجره و حلق و مری به معده میرسد
دولوللغتنامه دهخدادولول . [ دُ ] (ص مرکب ) (مرکب از: دو + لول ، لوله ) آنچه دارای دو لوله باشد. || قسمی تفنگ که دولوله دارد. تفنگ یا تپانچه که دارای دولوله است . (یادداشت مؤلف )
دؤلوللغتنامه دهخدادؤلول . [ دُءْ ] (ع اِ) سختی و شدت . ج ، دآلیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) || اختلاط و تردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اختلال . (منتهی ا
دول گلابلغتنامه دهخدادول گلاب . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هندمینی بخش بدره ٔ شهرستان ایلام . واقع در 108هزارگزی خاور ایلام . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ
دول گلابواژهنامه آزاددولگلاب؛ دشت گلاب. نام روستایی واقع در صد کیلومتری شهر ایلام. (دول به معنی دشت کوچک است.)
جدول لببندedging kerbواژههای مصوب فرهنگستانجدولی برای پشتهچینی پیادهرو دارای مقاطع عرضی گوشهدار، نیمدایرهای، پخ یا لبگِرد
بیفتگویش خلخالاَسکِستانی: egən دِروی: e.gən شالی: bargən کَجَلی: ara.gin کَرنَقی: jəgən کَرینی: jigən کُلوری: bargən گیلَوانی: egən لِردی: dәgәn