naivestدیکشنری انگلیسی به فارسیnaivest، ساده، ساده و بی تکلف، ساده لوح، خام، ساده دل، بی تجربه، بی ریا، ساده طبع
دوشهلغتنامه دهخدادوشه . [ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دوش (ریشه ٔ ماضی دوشیدن ). || (اِ مرکب ) ظرف و خنور که در آن شیر دوشند. دوشنه . و غالباً به صورت مرکب بکار رود چون شیردو
دوگوشهلغتنامه دهخدادوگوشه . [ دُ ش َ /ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بستو که دو دسته دارد. (یادداشت مؤلف ). مرطبان . سفالین کوچک : در خواب چنین دیدم که دو گوشه جغرات آوردند. (انیس الط
گاودوشهلغتنامه دهخداگاودوشه . [ ش َ/ ش ِ ] (اِ مرکب ) ظرفی باشد که در آن شیر دوشند. (برهان ). محلب . علبه . ملبن . (منتهی الارب ) : خصم خر تو چو گاودوشه از فاقه دو دست بر سرآمد. حک
گاودوشهلغتنامه دهخداگاودوشه . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 18 هزارگزی جنوب فریمان سر راه مالرو عمومی فریمان به شهرنو، کوهستانی ، هوا معتد
اﷲ دوشهرستان نولغتنامه دهخدااﷲ دوشهرستان نو. [ اَل ْ لاه ش َ رِ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل ، در 28 هزارگزی شمال خاوری سکوهیه نزدیک مرز افغانستان . جل
naivestدیکشنری انگلیسی به فارسیnaivest، ساده، ساده و بی تکلف، ساده لوح، خام، ساده دل، بی تجربه، بی ریا، ساده طبع