مالنلغتنامه دهخدامالن . [ ل ِ ] (اِخ ) قریه ای به هرات دارای میوه های نیکو. (چهارمقاله چ قزوینی ص 31) : و میوه های مالن و کروخ در رسید که امثال آن در بسیار جایها بدست نشود. (چهارمقاله با تعلیقات معین ص 49</sp
مالینلغتنامه دهخدامالین . (ص ) در تداول این کلمه در ترکیب عطفی «خونین و مالین » به کار رود به معنی به خون آلوده شده و به خون کشیده شده . و رجوع به خونین شود.