پرماهلغتنامه دهخداپرماه . [ پ َ ] (اِ) افزاری باشد حکاکان و درودگران را که بدان مروارید و دیگر جواهر و چوب و تخته سوراخ کنند و بعرب مثقب خوانند. (برهان ). پرمه . (رشیدی ). برماه