موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
مگسMusca, Mus, Flyواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی کوچک آسمان جنوبی (southern sky) نزدیک بهصورت بارز صلیب جنوبی
قدیمی مسلکدیکشنری فارسی به انگلیسیconservative, fogy, fusty, moss-grown, stodgy, straight-arrow, unreconstructed
از مد افتادهدیکشنری فارسی به انگلیسیantiquated, antique, archaic, dated, démodé, horse-and-buggy, moss-grown, obsolete, old -style, old hat, old-fashioned, out-of-date, outdated, outmoded, passé, unfashionable