moonدیکشنری انگلیسی به فارسیماه، سرگردان بودن، اواره بودن، ماه زده شدن، دیوانه کردن، بیهوده وقت گذراندن، پرسه زدن
ماهMoonواژههای مصوب فرهنگستانتنها قمر زمین به قطر حدود 3500 کیلومتر که جوّ ندارد و سطح آن از برخورد سنگهای آسمانی آبلهگون است