پدیدآورندهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ظاهرکننده؛ آشکارکننده.۲. کسی که چیزی را بیافریند و بهوجود بیاورد.
پدید آمدنلغتنامه دهخداپدید آمدن . [ پ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) تَبدّی . (زوزنی ). بدُوّ. (تاج المصادر). نشاء. نُشوء. (دهار). برح . بروح . براح . ظهور. تَولد. (دهار) (تاج المصادر). اعراض
پدید آوردنلغتنامه دهخداپدید آوردن . [ پ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) پدید آوریدن ؛ ظاهر کردن . ظاهر ساختن . پیدا کردن . انشاء. تولید. ایجاد : می آرد شرف مردمی پدیدو آزاده نژاد از درم خرید. رو
پدید آوریدنلغتنامه دهخداپدید آوریدن . [ پ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) پدید آوردن : بتازی یکی نامه پاسخ نوشت پدید آورید اندرو خوب وزشت . فردوسی .که چون تو دلیری پدید آوریدهمانا که چون تو زمانه
پدیدآرلغتنامه دهخداپدیدآر. [ پ َ ] (نف مرکب ) مخفف پدیدآور. پدیدآورنده . آشکارکننده . ظاهرکننده . نماینده : درفشنده شمعی است این جان پاک فتاده در این ژرف تاری مغاک یکی نور بنیاد ت