پنگولغتنامه دهخداپنگو. [ پ ِ ] (اِ) پنگان . فنجان . ظرف مسی است دارای درجه که بجای ساعت در تقسیم آب بکار میرود و ته آن سوراخ است آن را در ظرف بزرگتری که آب دارد می گذارند (این ک
پنلغتنامه دهخداپن . [ پ َ ] (حرف ربط) بمعنی اما و بمعنی لیکن باشد.(برهان قاطع). ولی . ولیکن . لکن ّ. لکن . لیک . ولیک .
پنلغتنامه دهخداپن . [ پ ِ ] (اِخ ) توماس . روزنامه نویس انگلیسی متولد در تتفر که سپس به تابعیت فرانسه درآمد و در مجلس کنوانسیون بمناسبت تألیفاتی که در دفاع عقاید جدید داشت عض
پنلغتنامه دهخداپن . [ پ َ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) جزیره ای در ملانزی در جنوب کالدونی جدید دارای 570 تن سکنه . این جزیره از مستعمرات فرانسه است .
پنلغتنامه دهخداپن . [ پ ِ ] (اِخ ) ویلیام . از فرقه ٔ مذهبی کوئکریسم انگلیسی ، متولد در لندن . قانون گذار پن سیلوانی (1644 - 1718م .). در قاموس الاعلام ترکی آمده است : پن ، پا