پاروساتسلغتنامه دهخداپاروساتس . [ ت ِ ] (اِخ ) تلفظ یونانی نام یکی از دختران اردشیر اول معروف به درازدست . این نام را فرانسویان پاریزاتیس تلفظ میکنند و مورخان پاروساتس را یونانی شده
پارلغتنامه دهخداپار. (اِ) چرم دباغت کرده . (برهان ). چرم پیراسته . (جهانگیری ). چرم : گوید خر امیره با سهل دیلمم او کرده پارِ پاردُم من فراخ و تنگ . سوزنی .|| لباس کهنه : السفس
پارلغتنامه دهخداپار. (اِ) سال پیش . سال گذشته . عام اول . عام ماضی . (مهذب الاسماء). پارسال . سالی که بی فاصله پیش از امسال است . سنه ٔ ماضیه : بدو گفت گرسیوزای شهریارسیاوش از
پارلغتنامه دهخداپار. (اِخ ) نام چهارمین منزل از سوی هرات بجانب غور که امیرمسعود در سفر خود به غور از آنجا گذشته است . (از تاریخ ابوالفضل بیهقی ).