پاشکولغتنامه دهخداپاشکو. [ ش ِ ] (اِخ ) دُنا ماریا. زن دن ژوان پادیلا، آنگاه که شارل کن شوهر او را مغلوب و مقتول ساخت این زن در برابر عساکر شارل کن مقاومتی مردانه کرد و ازین رو ب
پاشلغتنامه دهخداپاش . (اِخ ) ژان نیکلا. از رجال سیاست فرانسه . مولد بسال 1746م .1158/ هَ . ق . در پاریس و وفات در سنه ٔ 1823م . (1238 هَ . ق .). وی وزیر جنگ فرانسه در 1792م .و
پاشلغتنامه دهخداپاش . (فعل امر) امر از پاشیدن یعنی پریشان کن و ازهم جداساز و برافشان . (برهان ). || (نف مرخم ) در کلمات مرکبه ٔ مانند گهرپاش ، نمک پاش ، عطرپاش ، آب پاش ، گلاب
پاشلغتنامه دهخداپاش . [ ش ُ ] (اِخ ) شهری به کلمبیا در ایالت کوندینامارکا. دارای 7000 تن سکنه و در آن ناحیت معدن آهن باشد و صنایع فلزی دارد.