پیغولغتنامه دهخداپیغو. [ پ َ ] (اِخ ) (ملک کمال الدین ) عوفی در لباب الالباب آرد: «الملک المعظم پیغو ملک . در نوبت ایالت او اهل مرغینان و کاشان با عیشی تن آسان بودند و او پادشاه
پیغولغتنامه دهخداپیغو. [ پ َ ] (اِخ ) پیکو. نام ولایتی مشهور. (برهان ). نام قسمتی از ترکستان . || نام هرکه پادشاه ولایت پیغو شود. (برهان ). پیغو مصحف یبغوست چه صورت دیگر آن جبغو
پیغوفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپرندهای شکاری از تیرۀ باز با بالهای سفید، نوک سیاه و چشمهای قهوهای مایل به قرمز.
پیغورلغتنامه دهخداپیغور. [ پ َ / پ ِ ] (اِ) دهان تنگ . (برهان ). || مرطبان کوچک و امثال آن . (برهان ). مرتبان کوچک .
پیغولهلغتنامه دهخداپیغوله . [ پ َ /پ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) پیغله . بیغله . بیغوله . کنج و گوشه ٔ خانه . (برهان ). زاویه : پنج قلاشیم در پیغوله ای با حریفی کو رباب خوش زندچرخ مردم خوا
پیغونلغتنامه دهخداپیغون . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) عهد و شرط. (برهان ). پیغان . || (ص ) هرزه . (شرفنامه ).