پیرآبادلغتنامه دهخداپیرآباد. (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
پیرآبادلغتنامه دهخداپیرآباد. (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ شهرستان سراوان واقع در 28 هزارگزی جنوب خاوری سراوان و دو هزارگزی جنوب شوسه ٔ سراوان به کوهک . جلگه ، گرمسیر، دارای 100 تن س
پیروزآبادلغتنامه دهخداپیروزآباد. (اِخ ) از کوره ٔ اردشیر خوره ٔ فارس . (مجمل التواریخ والقصص ص 61). رجوع به فیروزآباد شود.
پیرویس آبادلغتنامه دهخداپیرویس آباد. (اِخ ) دهی از دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 25500گزی شمال باختری کرمانشاه و 3500گزی باختر شوسه ٔ کردستان . دشت ، سردسیر. دا
پیرآسمنهلغتنامه دهخداپیرآسمنه . [ م َ ن ِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالای شهرستان شهرضا. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
پیرآموزلغتنامه دهخداپیرآموز. (اِ مرکب ) علمی که کسی در زمان پیری بیاموزد. (آنندراج ). || (ن مف مرکب ) که از پیر آموخته باشد. که پیر تعلیم دهد : در مکافات آن جهان افروزخواند بر شه ف
پیرآغاجیلغتنامه دهخداپیرآغاجی . (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبدشهرستان هروآباد واقع در 16 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و پنجهزار گزی شوسه ٔ اردبیل به هروآباد. کوهستانی ، سردسیر