پیلوارلغتنامه دهخداپیلوار. (ص مرکب ) مانند فیل . فیل آسا. پیل سان . فیلوار : چون بوم بام چشم به ابرو برد بخشم وز کینه گشته پره ٔ بینیش پیلوار. سوزنی . || چون فیل از گرانی و عظم جث
پیلوارافکنلغتنامه دهخداپیلوارافکن . [ ل َ وارْ اَ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) منجنیق : پلکن ؛ منجنیق باشد یعنی پیلوارافکن . (لغت نامه ٔ اسدی ).
پیلاراملغتنامه دهخداپیلارام . (اِخ ) نام حصاری است عظیم و بزرگ بهندوستان . (آنندراج ). بلارام . پلارام . رجوع به بلارام شود.
پیلارلغتنامه دهخداپیلار. (اِخ ) نام چندین قصبه در جزائر فیلیپین . (قاموس الاعلام ترکی ). || شهرکی است در قضای لاگونه از جزیره ٔ لوسون ، از جزائر فیلیپین . در 61 هزارگزی جنوب شرقی
پیلارلغتنامه دهخداپیلار. (اِخ ) نام چندین شهر از برزیل و از آن جمله شهرکی در جمهوری آلاگوآس از برزیل و در ساحل دریاچه ٔ مانگوایه در مصب رودی که به همین دریاچه ریزد و مرکز داد و س
پیلارلغتنامه دهخداپیلار. (اِخ ) نام قصبه و اسکله ای در جمهوری پاراگوآی آمریکا. (قاموس الاعلام ترکی ).