متقیدلغتنامه دهخدامتقید. [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) خویشتن را بند کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که خود را ضبط میکند و باز میدارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقید شود. || با سعی و کوشش . || زحمتکش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متقیضلغتنامه دهخدامتقیض . [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) دیوار ویران و افتنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دیوار افتاده ٔ ویران شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تقیض و تقوض شود.