نشانۀ گِلوبرفmud and snow,M&S, M/S, M+Sواژههای مصوب فرهنگستاننشانهای بر دیوارۀ تایر که مشخص میکند تایر در زمستان، در هنگام برف و گل و سرما، کارکرد مطلوبی دارد
تصلب پراکندهmultiple sclerosis, M.S.واژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال خودایمنی که مشخصۀ آن کژنههای پراکندۀ آسیبدیده در غلافهای میلین رشتههای عصبی مغز و طناب نخاعی است متـ . ام. اس.
پوسلغتنامه دهخداپوس .(اِ) چرب زبانی و فریب دادن و فروتنی کردن و بزبان خوش مردم را فریفتن باشد. (برهان ). تملق : بتدبیر شاید جهان خورد و پوس چو دستی نشاید گزیدن ببوس . سعدی (بوس
ام .اسفرهنگ انتشارات معین(اِ اِ) [ انگ . ]M.S (اِ.) بیماری عصبی پیش رونده ای که به تدریج باعث ضعف ، اختلال های حسی و حرکتی ، و اختلال در بینایی و گفتار می شود.
میگفتیگویش خلخالاَسکِستانی: avâjir دِروی: vâj.i.š شالی: vâj.i.š کَجَلی: m.âhât.ər کَرنَقی: vâtə.r.ey کَرینی: vâtə.r.ey کُلوری: vâj.iš گیلَوانی: vâj.iš لِردی: vâtəre
میرومگویش خلخالاَسکِستانی: šum دِروی: šu.m شالی: šum کَجَلی: mi.š.im کَرنَقی: šim کَرینی: šim کُلوری: šum گیلَوانی: šum لِردی: šim