پج پجلغتنامه دهخداپج پج . [ پ ِ پ ِ ] (اِ صوت ) لفظی است که بز را گویند و نوازند. (فرهنگ اسدی ) : زه دانا را گویند که داند گفت هیچ نادان را داننده نگوید زه سخن شیرین از زفت نیاید
پچ پچلغتنامه دهخداپچ پچ . [ پ ِ پ ِ / پ ُ پ ُ ] (اِ صوت ) پچ پچه . فچفچه . پژپژ.(رشیدی ). بچ بچ . پج پج . نام آواز آنکه راز و نجوی کند. نجوی . نمیمه . هسیس . منافثه . سخنی که آهس
پوپکلغتنامه دهخداپوپک . [ پوپ َ ] (اِ) مرغی است خوش خطوخال که کاکلی بر سر دارد. هُد هُد. ودر مفردات طب آمده است در دویم گرم و خشک ، و مهراپخته ٔ آن با شبت جهت درد گرده و مثانه م
پوپولغتنامه دهخداپوپو. (اِ) هُدهُد. (اسدی ) (دهار). ابوالربیع. مرغ سلیمان . پوپه . پوپک . پوپش . (برهان ). پوبش . (زمخشری ). شانه سر. شانه سرک . شانه بسر. بودبود : خلاف نیست که
ردۀ دوچهارگوش ـ هرمیditetragonal-pyramidal classواژههای مصوب فرهنگستانردۀ بلوری در سامانۀ چهارگوش با تقارن m m و4
ردۀ دوششگوش ـ هرمیdihexagonal-pyramidal classواژههای مصوب فرهنگستانردۀ بلوری در سامانۀ ششگوش با تقارن m mو 6
ردۀ لوزی ـ هرمیrhombic-pyramidal classواژههای مصوب فرهنگستانردۀ بلوری در سامانۀ راستلوزی با تقارن 2 m m