مغرورانهدیکشنری فارسی به انگلیسیbumptiously, cavalierly, cockily, haughtily, pridefully, proudly, vainly
مغرورانهلغتنامه دهخدامغرورانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) متکبرانه .خودپسندانه . با کبر و غرور. و رجوع به مغرور شود.
مغرلغتنامه دهخدامغر. [ م َ ] (ع مص ) شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن و بشتافتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مغر فی البلاد مغراً؛ رفت در شهرها و به شتاب رفت . (ناظم الاطب
مغرلغتنامه دهخدامغر. [ م َ غ َ ] (ع ص ) رنگی است سرخ غیرخاص یا سرخی تیره ٔ سپیدی آمیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رنگ سرخ غیرخالص و یا سرخ تیره ٔ سپیدی آمیخته . (ناظم الاطباء)
مغرولغتنامه دهخدامغرو. [ م َ رُوو ] (ع ص ، اِ) تیر یا نیزه و منه المثل : ادرکنی باحد المغروین ؛ ای باحد السهمین او بسهم او برمح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیر یا نیزه .