مرعاةلغتنامه دهخدامرعاة. [ م َ ] (ع اِ) چراگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرعی . علفخوار. محل چرانیدن . ج ، مَراعی ، مراع . (از لاروس عربی ). و رجوع به مرعی شود.
مرعالغتنامه دهخدامرعا. [ م َ ] (ع اِ) مرعاة. مرعی . چراگاه . رجوع به مرعی شود : از خنجر زهرآبگون هفت اژدها را ریخت خون همت زنه پرده برون دل هشت مرعا داشته . خاقانی .میش مشغول اس
مرعاویلالغتنامه دهخدامرعاویلا. [ م َ ] (معرب ، اِ) شوک الجمال . نوعی از گیاهان علفی و گونه ای از آن مشهور به رعی الابل است .