مراهقةلغتنامه دهخدامراهقة. [ م ُ هَِ ق َ ] (ع ص ) دختربچه ٔ نزدیک به حد بلوغ . تأنیث مراهق است . رجوع به مراهقة و مراهق و نیز رجوع به متن اللغة شود.
مراهقةلغتنامه دهخدامراهقة. [م ُ هََ ق َ ] (ع مص ) نزدیک رسیدن کودک به بلوغ . (منتهی الارب ). به نزدیک بلوغ رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به احتلام نزدیک شدن پسربچه . (از
مراشقةلغتنامه دهخدامراشقة. [ م ُ ش َق َ ] (ع مص ) با هم و برابر رفتن . (منتهی الارب ). مسایره . (از اقرب الموارد): راشقه مقصده ؛ سایره الیه ؛ باراه فی المسیر، رشق کل صاحبه فتراشقو
مرافقةلغتنامه دهخدامرافقة. [ م ُ ف َ ق َ ] (ع مص ) با کسی همراهی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). مصاحب و همراه کسی شدن در سفر. (از متن اللغة). رفیق و مصاحب کس
مراقةلغتنامه دهخدامراقة. [ م ُ ق َ ] (ع ص ، اِ) موی و پشم برکنده از پوست . (منتهی الارب ). پشم و موی منتتف و برکنده ، یا خاص بدانچه که از پوست به هنگام دباغت برکنند. (از متن اللغ
مرامقةلغتنامه دهخدامرامقة. [ م ُ م َ ق َ ] (ع مص ) محکم نکردن کار را. (منتهی الارب ): رامق الامر؛ لم یبرمه . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || مداراکردن با کسی از بیم شر و گزند وی :
مراهاةلغتنامه دهخدامراهاة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ر هَ و»)نزدیک کسی شدن و گرد آمدن با وی . (از منتهی الارب ). به کسی نزدیک شدن و با او اجتماع کردن . (از اقرب الموارد). مقاربة. (متن