ولتاژ پایینlow voltage, LVواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از سطوح ولتاژ حداکثر هزار ولت که در شبکههای توزیع به کار میرود
مرجللغتنامه دهخدامرجل . [ م َ ج َ ] (ع اِ) ج ِ رَجُل . (متن اللغة). رجوع به رَجُل شود. || ج ِ راجل . (منتهی الارب ). رجوع به راجل شود.
مرجللغتنامه دهخدامرجل . [ م َ ج َ / م ِ ج َ ] (ع اِ) نوعی از چادرهای یمنی . (منتهی الارب ). برد یمنی . (اقرب الموارد) (متن اللغة).
مرجللغتنامه دهخدامرجل . [ م ُ رَج ْ ج َ ] (ع ص ، اِ) چادر نگارین . چادر که در آن صورتهای مردان باشد. (از منتهی الارب ). بردی که بر آن تصویرهائی چون صورت مردان باشد. معلم . (از م
مرجللغتنامه دهخدامرجل . [ م ُ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) قوی و استوار گرداننده . (ناظم الاطباء). رجل الشی ٔ، قوّاه . (متن اللغة). نعت فاعلی است از ترجیل . رجوع به ترجیل شود. || کسی که ف
مرجللغتنامه دهخدامرجل .[ م ِ ج َ ] (ع اِ) دیگ مسین بزرگ . (غیاث اللغات ). دیگ رویین . (دستورالاخوان ). دیگ سنگین یا دیگ مسین . (منتهی الارب ). قِدر. (اقرب الموارد). دیگی که از س
مرجوللغتنامه دهخدامرجول . [ م َ ] (ع ص ) که پایش در دام گرفتار شده باشد. (از متن اللغة). آهوی به پای بدام افتاده . مقابل میدی ّ یعنی آهوی دست به دام درافتاده . (یادداشت مؤلف ).
مرگلولغتنامه دهخدامرگلو. [ م َ گ َل ْ لو ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در10هزارگزی جنوب غربی زرقان در کنار راه پل خان به رامجرد با 407 تن سکنه .
مرگلولغتنامه دهخدامرگلو. [ م َ گ َل ْ لو ] (اِخ ) دهی است ازدهستان حومه بخش قاین شهرستان بیرجند در 42هزارگزی جنوب غربی قاین و 27 هزارگزی غرب راه قاین به بیرجند، در غرب منطقه کوهس
مروللغتنامه دهخدامرول . [ م ِرْ وَ ] (ع ص ، اِ) مرد بسیارلعاب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مردی که لعاب دهان وی بسیار باشد. (ناظم الاطباء). || پاره ای از رسن سست که قابل
ثابت رطوبتسنجشیpsychrometric constantواژههای مصوب فرهنگستاننسبت گرمای ویژۀ (Cp) هوای مرطوب در فشار ثابت به گرمای نهان (Lv) تبخیر آب متـ . ثابت رطوبتسنجی