ولتاژ پایینlow voltage, LVواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از سطوح ولتاژ حداکثر هزار ولت که در شبکههای توزیع به کار میرود
مروسلغتنامه دهخدامروس . [ م َ ] (ع ص ) بکره که رسن او از مجری افتاده و میان بکره و قعو درآویخته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مروسلغتنامه دهخدامروس . [ م َ ] (معرب ، اِ) (معرب امارکوس ) مرزنگوش .- مروس اقطی ؛ مرزنگوش . توضیح آنکه جزء اول یعنی مروس معرب و مصحف امارکوس است و جزء دوم یعنی اقطی معرب اکته
مرؤوسلغتنامه دهخدامرؤوس . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرئوس . نعت مفعولی از رئاسه . رجوع به رئاسة شود. || کسی که تحت اطاعت رئیس باشد. (از اقرب الموارد) : رئیس و مرؤوس و شریف و مشروف روی
مرجوسلغتنامه دهخدامرجوس . [ م َ ] (ع ص ) رجس . آلوده و ناپاک . پلید. (از متن اللغة). نعت است از رجاسة ورجس . رجوع به رجس شود.
مرجسلغتنامه دهخدامرجس . [ م ِ ج َ ] (ع ص ) بعیر مرجس ؛ شتر بانگ کننده . (منتهی الارب ). رجوس . رَجّاس . (متن اللغة).
مروسکmuppetواژههای مصوب فرهنگستانعروسکی که جیم هنسن در اواسط قرن بیستم آن را ابداع کرد و ویژگی آن استفاده از اسفنج و طراحی و ساختار مبالغهآمیز است
مرجوسةلغتنامه دهخدامرجوسة. [ م َ س َ ](ع اِمص ) فساد و آمیزش کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اختلاط. التباس . (اقرب الموارد) (متن اللغة). مرجوساء. (متن اللغة). گویند: هم فی مر
ثابت رطوبتسنجشیpsychrometric constantواژههای مصوب فرهنگستاننسبت گرمای ویژۀ (Cp) هوای مرطوب در فشار ثابت به گرمای نهان (Lv) تبخیر آب متـ . ثابت رطوبتسنجی