ولتاژ پایینlow voltage, LVواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از سطوح ولتاژ حداکثر هزار ولت که در شبکههای توزیع به کار میرود
مرودفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. میل سرمهدان.۲. محور.۳. میلهای است که باز بر آن مینشیند و زنجیری دارد که پای باز را بر آن میبندند.
مرودلغتنامه دهخدامرود. [ م ُ ] (ع مص ) ستنبه شدن دیو. (المصادر زوزنی ). ستنبه و سرکش گردیدن و یا از همه ٔ هم پیشگان سبقت بردن . || خوی گرفتن بر چیزی و همیشگی ورزیدن . (از منتهی
مرودلغتنامه دهخدامرود. [ م َرْ وَ / م ُرْوَ ] (ع مص ) نرم رفتن و نرم راندن . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ارواد. روید. رویداء. رویدیة.
کمرودلغتنامه دهخداکمرود. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان راستوپی است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی واقع است و 650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
مرودکلغتنامه دهخدامرودک . [ م ُ رَ دَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رودکة. رجوع به رودکة شود. || زیبا شده . کسی که او را زیبا ساخته باشند. (از اقرب الموارد). غلام مرودک ؛ کودک نوجو
مرودکةلغتنامه دهخدامرودکة. [ م ُ رَ دَ ک َ ] (ع ص ) تأنیث مرودک که نعت مفعولی است از مصدر رودکة. رجوع به مرودک و رودکة شود. || دختر نوجوان خوب صورت . (از منتهی الارب ). رودکة.
مرودةلغتنامه دهخدامرودة. [ م ُ دَ ] (ع مص ) ستنبه و سرکش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستنبه شدن . (دهار). || از همه ٔ هم پیشگان سبقت بردن . (از منتهی الارب ) (از
ثابت رطوبتسنجشیpsychrometric constantواژههای مصوب فرهنگستاننسبت گرمای ویژۀ (Cp) هوای مرطوب در فشار ثابت به گرمای نهان (Lv) تبخیر آب متـ . ثابت رطوبتسنجی