معجللغتنامه دهخدامعجل . [ م ُ ع َج ْ ج َ ] (ع ص ) شتاب کرده شده و بی مهلت . (غیاث ) (آنندراج ). شتاب کرده شده و شتاب شده و بشتاب و عجله بجاآورده شده . (ناظم الاطباء). || مقابل م
معجللغتنامه دهخدامعجل . [ م ُ ج َ ] (ع ص ) شتر بچه ٔ ناتمام زاده که زنده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معجللغتنامه دهخدامعجل . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) ناقه ای که قبل از تمامی سال بچه آرد و آن بچه زنده باشد. || ناقه ای که وقت سوار شدن بجهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از
معجللغتنامه دهخدامعجل . [ م ُ ع َج ْ ج ِ ] (ع ص ) ناقه ای که قبل از تمام شدن سال بچه آرد که زنده ماند. || ناقه ای که چون پا در رکاب نهند بجهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از
معوللغتنامه دهخدامعول . [ م َ ] (ع ص ) مغلوب صبر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیطاقت شده ومغلوب گشته در صبر و شکیبایی . (ناظم الاطباء). || اعتمادکرده شده . صیغه ٔ اسم م
معوللغتنامه دهخدامعول . [ م ِع ْ وَ ] (ع اِ) آهنی که بدان کوه کنند و میتین . ج ، معاول . (منتهی الارب ). کلنگ آهنی که بدان سنگ را شکافند. (غیاث ) (آنندراج ). تیشه ٔ بزرگ که بوسی
معوللغتنامه دهخدامعول . [ م ُ ع َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که اعتماد می کند و اعتمادکننده . (ناظم الاطباء). متکی . مُعتَمِد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).