مفاخذةلغتنامه دهخدامفاخذة. [ م ُخ َ ذَ ] (ع مص ) هم زانو شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هم زانو شدن و نشستن زانو به زانوی دیگری . (ناظم الاطباء). || ترک یاری قوم کردن و آنان را
مفاخرةلغتنامه دهخدامفاخرة. [ م ُ خ َ رَ ] (ع مص ) به فخر نورد کردن . (المصادر زوزنی ). با کسی در فخر نبرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نبرد کردن و برابری نمودن در فخر. فِخار. (منت
مفاخزةلغتنامه دهخدامفاخزة. [م ُ خ َ زَ ] (ع مص ) برابری کردن در فخر. (منتهی الارب ). تکبر کردن و بزرگ منشی نمودن . (از ناظم الاطباء).
مفالذةلغتنامه دهخدامفالذة. [ م ُ ل َ ذَ ] (ع مص ) سخن بر یکدیگر افکندن . (منتهی الارب ). سخن آوری کردن با کسی . (از ناظم الاطباء). با کسی طرح سخن افکندن . (از اقرب الموارد).