مفائلةلغتنامه دهخدامفائلة. [ م ُ ءَ ل َ ] (ع مص ) بازی فئال باختن . (منتهی الارب ). بازی فئال کردن با کسی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل و فئال شود.
مفائللغتنامه دهخدامفائل . [ م ُ ءِ ] (ع ص ) قاسم خاک فئال الارب ). آنکه در بازی فئال خاک را قسمت کند. (ناظم الاطباء). بازی کننده ٔ فئال . و گویند:کما قسم الترب المفائل بالید. (از
مفاجيدیکشنری عربی به فارسیناگهاني , ناگهان , بي خبر , بي مقدمه , فوري , تند , بطور غافلگير , غير منتظره , سريع
مفائدلغتنامه دهخدامفائد. [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مِفاءَد، به معنی بابزن و آتشکاو. (آنندراج ). ج ِ مفأد و مفأدة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مفأد و مف
مفاجلغتنامه دهخدامفاج . [ م ُ فاج ج ] (ع ص ) پا دوراندازنده . گشاده پا رونده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): هو یمشی مفاجاً؛ او گشاده پا راه می رود. (از اقرب الموارد). و رجوع ب