مفاجلغتنامه دهخدامفاج . [ م ُ فاج ج ] (ع ص ) پا دوراندازنده . گشاده پا رونده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): هو یمشی مفاجاً؛ او گشاده پا راه می رود. (از اقرب الموارد). و رجوع ب
مفاجيدیکشنری عربی به فارسیناگهاني , ناگهان , بي خبر , بي مقدمه , فوري , تند , بطور غافلگير , غير منتظره , سريع
مفأدلغتنامه دهخدامفأد. [ م ِ ءَ ] (ع اِ) بابزن .مِفاءَدَة. (مهذب الاسماء). بابزن . مفآد. مفأدة. ج ،مفائد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تنورشو