مفلجلغتنامه دهخدامفلج . [ م ُ ف َل ْ ل َ ] (ع ص ) امر مفلج ؛ کار نااستوار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کار غیرمستقیم در جهت خود. (از اقرب الموارد). || دندان گشا
مفلوکفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدبخت، بیچاره، بیچیز، بینوا، تهیدست، تیرهبخت، تیرهروز، شوریدهبخت، فلاکتزده، فلکزده، مفلاک ≠ متنعم ۲. عاجز، ناتوان ۳. ضعیف ۴. فرسوده