مستغمدةلغتنامه دهخدامستغمدة. [ م ُ ت َ م َ دَ ] (ع ص ) گرفته . پوشیده . مطرفسة. مطنفسة. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مستغمدلغتنامه دهخدامستغمد. [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استغماد. پوشیده و نهفته . (ناظم الاطباء). || تیره و تار. (ناظم الاطباء). و رجوع به استغماد شود.
مستمدلغتنامه دهخدامستمد. [ م ُ ت َ م ِدد ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمداد. یاری خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرکب برگیرنده از دوات . (از اقرب الموارد). رجوع به
متغمدلغتنامه دهخدامتغمد. [ م ُ ت َ غ َم ْ م ِ ] (ع ص ) فروپوشنده و پنهان دارنده . (آنندراج ). کسی که خداوند عالم وی را از رحمت خود پوشانیده باشد و رحمت خدای او را گرفته باشد. (نا