مستخرجلغتنامه دهخدامستخرج . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) بیرون آورده شده . (غیاث ) (آنندراج ). به در آورده شده . بیرون کرده شده . مشتق و منشعب شده : آنچه حال را در این موضع بیان خواهم کر
مستخرجلغتنامه دهخدامستخرج . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) بیرون آورنده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استخراج شود. || آنکه مأمور تعیین و وصول مالیات ارضی است . کهبد. گهبذ. جهبذ : تدبیر ای
مستخرجفرهنگ انتشارات معین(مُ تَ رَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - استخراج شده . 2 - در فارسی ، زندانبان ؛ کسی که حق وارد و خارج کردن زندانی را داشته باشد.