مستهجندیکشنری فارسی به انگلیسیflash, foul, obscene, off-color, pornographic, ribald, risqué, shocking, smut, smutty, spicy
مستهجنلغتنامه دهخدامستهجن . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) قبیح و زشت شمرنده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهجان شود.
مستهجنلغتنامه دهخدامستهجن . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) مکروه و زشت و عیب گرفته شده . (غیاث ) (آنندراج ). مُستقبح . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهجان شود. || زشت . ناپسندیده : کار ن
مستهجنگوییscatologiaواژههای مصوب فرهنگستانبه کار بردن واژههای زشت و مستهجن بهعنوان الگوی برانگیختگی جنسی