مستوجبلغتنامه دهخدامستوجب . [ م ُ ت َ ج ِ] (ع ص ) لازم و واجب دارنده . (از اقرب الموارد). موجب . سبب . باعث . جهت . سزاوار و لایق . (غیاث ) (آنندراج ).مستحق چیزی . (از اقرب الموار
مستجبلغتنامه دهخدامستجب . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) جواب داده شده ، و آن مخفف مستجاب است و در شعر ذیل از مثنوی مولوی آمده است : گبر گوید هست عالم نیست رب یاربی گوید که نبود مستجب .