مستولغتنامه دهخدامستو. [ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس . واقع در 120هزارگزی جنوب میناب و سر راه مالرو جاسک به میناب . (از فرهنگ جغرافیایی
مستولغتنامه دهخدامستو. [ م َ ] (ص ، اِ) جانور خزنده . (برهان ) (آنندراج ). || مردم مقر و معترف . (برهان ). تصحیف خستو باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مستفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرخوش، نشئه، نشئهناک، میزده، شرابزده، ملنگ، کیفور ۲. خمار، خمارین، خمارآلود، خمارآلوده، مخمور ۳. خراب، طافح ۴. مدهوش، لایعقل ۵. بیخود، بیخویشتن، از خودبیخود،
مستدیکشنری فارسی به انگلیسیbacchanal, besotted, drunk, drunken, inebriate, groggy, inebriated, juiced, sottish