دیرترین آغازlate start date, LSواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی در باستانشناسی از دهۀ 1960 به بعد که به مطالعۀ رفتار انسان در محیطزیست پیشازتاریخ میپردازد و بهشدت تحت تأثیر مفاهیم رفتارشناسی جانوری است
مسودلغتنامه دهخدامسود. [ م ُ س َوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسوید. سیاه شده . (از منتهی الارب ). سیاه کرده شده . سیاه : گازر مباش کز پی تزیین دیگری جامه سپید کرد و ورا رو مسود
مسودلغتنامه دهخدامسود. [ م ُ س َوْ وَ ] (ع اِ) روده ها که در آن خون فصد ناقه را پر کرده و سر آن بند کرده بریان نموده خوردندی در جاهلیت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم ا
مسودلغتنامه دهخدامسود. [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص ) اختیارکننده و برگزیننده ٔ مهتر برای قوم . || آن که سیاه میکند و با سیاهی نشان میکند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیاه کننده
مسودلغتنامه دهخدامسود. [ م ُس ْ وَدد ] (ع ص ) سیاه شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سیاه روی از غم و اندوه و رنج . (ناظم الاطباء). سیاه . (آنندراج ) : و اًذا بشر أحده
مسودلغتنامه دهخدامسود. [ م ُس ْ وِ ] (ع ص ) فرزند مهتر (سیّد) زاینده یا فرزند سیه فام آورنده . از لغات اضداد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
مسجدگویش اصفهانی تکیه ای: maččed طاری: masǰed طامه ای: masčed طرقی: masǰed کشه ای: mačed نطنزی: mačey
مسؤودلغتنامه دهخدامسؤود. [ م َ ئو ] (ع ص ) دوچار شده به بیماری «سؤاد» از مردم و گوسفند و شتر. (از اقرب الموارد). مرد بیمار به مرض سؤاد. (منتهی الارب ). گرفتار بیماری سؤاد. (ن
ال . اس . دیفرهنگ انتشارات معین(اِ. اِ) [ انگ . ]L.S.D (اِ.) نوعی مواد مخدر با خاصیت توهُّم زا که در کشورهای غربی مصرف فراوان دارد.