مقطوعاتلغتنامه دهخدامقطوعات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مقطوعة. رجوع به مقطوعة شود. || جأت الخیل مقطوعات ؛ آمدند سواران شتابان از پی یگدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنند
مقطعاتلغتنامه دهخدامقطعات . [ م ُ ق َطْ طَ ] (ع ص ، اِ) پاره های جامه ٔ نیکو وجامه های کوتاه یا چادرهای نگارین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه های کوتاه یا بردهای دارای ن
مقطلغتنامه دهخدامقط. [ م َ ] (ع مص ) شکستن گردن کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر زمین زدن همسر خود را. (آنندراج ) (از منتهی الارب
مقطلغتنامه دهخدامقط. [ م َ ق ِ ] (ع ص ) بچه ٔ به ماه ششم یا هفتم زائیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).