مقروضلغتنامه دهخدامقروض . [ م َ ] (ع اِ) نشخوار شتر که از گلو برآرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) بریده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مقروضیلغتنامه دهخدامقروضی . [ م َ ] (حامص ) وام داری و قرض و وام و دین . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مقرة ضدآلودگیantipollution insulator, antipollution-type insulatorواژههای مصوب فرهنگستانمقرهای که سطح خارجی آن برای جلوگیری از آلوده شدن به شیوة خاصی طراحی میشود