مقدونیاییلغتنامه دهخدامقدونیایی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مقدونیا. (ناظم الاطباء). رجوع به مقدونیه و مقدونیا شود.
مقدلغتنامه دهخدامقد. [ م َ ق َدد ] (اِخ ) دهی است به اردن که می را به وی نسبت کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قریه ای است در شام و گویند در
مقدلغتنامه دهخدامقد. [ م َ ق َدد ] (ع اِ) راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): هو مستقیم المقد. (اقرب الموارد). || زمین هموار. (مهذب الاسماء). جای
مقدلغتنامه دهخدامقد. [ م ِ ق َدد / م ُق ُدد ] (ع اِ) آهن که بدان پوست تراشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ). ابزاری آهنین که بدان پوست تراشند