محمةلغتنامه دهخدامحمة. [ م َ ح َم ْ م َ ] (ع اِ) هر آنچه بر آن قصد کنند. (از منتهی الارب ). || آفتابه که بدان آب گرم کنند. (مهذب الاسماء). ظرفی که بدان آب گرم کنند. آفتابه . کتر
محمةلغتنامه دهخدامحمة. [ م ُ ح ِم ْ م َ ] (ع ص ) حاجت سخت و در غم اندازنده . || حاجت حاضر و موجود. || ارض محمة؛ زمین تب آور و زمین بسیارتب . زمین تب خیز. مَحمَّة. (منتهی الارب )
محمودةلغتنامه دهخدامحمودة.[ م َ دَ ] (ع ص ) مؤنث محمود. نعت مفعولی از حمد.- محمودةالخصائل ؛ نیکوسیر : دل داده ام بیاری شوخی کشی نگاری مرضیةالسجایا محمودةالخصائل .حافظ.
محدودة محمولهcargo area, cargo length areaواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از شناور شامل انبارها و کلیة مخازن، اعم از مخازن سوخت و پساب و ترازه و فضاهای حائل و خالی میان آنها و محدودههای مجاور، که در طول شناور گستردگی دارند و همچ
محجمةلغتنامه دهخدامحجمة. [ م َ ج َ م َ ] (ع اِ) جایی که حجامت کنند... ج ، محاجم . (منتهی الارب ). حجامتگاه از پشت . جای حجامت از پشت . (یادداشت مرحوم دهخدا). موضعی که در آن حجامت
محجمةلغتنامه دهخدامحجمة. [ م ِ ج َ م َ ] (ع اِ) شیشه ٔ حجامت . (مهذب الاسماء). شاخ حجامت . (از منتهی الارب ). کپه . شیشه ٔ حجام . محجم . (یادداشت مرحوم دهخدا). شیشه ٔ حجام یا کدو