محبةلغتنامه دهخدامحبة. [ م َ ح َب ْ ب َ ] (ع مص ) دوست داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دوستی . (منتهی الارب ): القرض مقراض المحبة؛ وام دو کارد برنده ٔ دوستی است .
محجوبةلغتنامه دهخدامحجوبة. [ م َ ب َ] (ع ص ) مؤنث محجوب . زن باحجاب و باحیا و شرمگین . (ناظم الاطباء). حجاب نشین . زنی پرده نشین . (غیاث ). عربان زنی را گویند که صاحب حجاب و شرمگ
پالایۀ پایینگذرlow pass filterواژههای مصوب فرهنگستانپالایهای که بسامدهای زیر حد معینی را عبور میدهد و بسامدهای بالای آن را مسدود میکند اختـ . پاپگ LPF