برنامهریزی خطیlinear programming, LPواژههای مصوب فرهنگستان[ریاضی] شاخهای از ریاضی که تابعی خطی را با در نظر گرفتن تعدادی قید خطی کمینه یا بیشینه میسازد [مدیریت] ابزار تصمیمگیری (decision making) بهینه که در آن هدف
سکوی یادگیریlearning platform, LPواژههای مصوب فرهنگستانپایگاه یا مجموعۀ پایگاههایی که امکان دستیابی به اطلاعات مورد نظر معین را برای یادگیری فراهم میآورد
فشردهساز کمفشارlow-pressure compressor, LPC, LP compressor, N1 compressor, N1, low-speed compressorواژههای مصوب فرهنگستانردیفهای نخستین پرههای فشردهساز، شامل پرههای پروانه، در موتورهای توربینی چندمحوره، که بهوسیلة پرههای توربین فشارضعیف با سرعت کم به حرکت درمیآیند
محجبلغتنامه دهخدامحجب . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) پوشنده . حجاب شونده . مانع : منصبی کانم ز رویت محجب است عین معزولی است نامش منصب است .مولوی (مثنوی ص 417).
محجبلغتنامه دهخدامحجب . [ م ُ ح َج ْ ج َ ] (ع ص ) بازداشته شده . (ناظم الاطباء). || در پرده و در حجاب : ملک محجب ؛ شاهی که مردمان را از دیدار وی منع کنند. (از منتهی الارب ) (ناظ
محجوبفرهنگ مترادف و متضاد۱. باحیا، خجول، سربهزیر، کمرو، شرمگین، شرمناک ۲. پوشیده، محجبه، مستور، نقابدار، ≠ نامحجوب
محجوبلغتنامه دهخدامحجوب . [ م َ ] (ع ص ) بازداشته شده ٔ از بیرون آمدن . (ناظم الاطباء). پوشیده . مکسوف . مستور. در پرده کرده . درحجاب . مقابل آشکار و ظاهر : امیر... محجوب گشت از
محوبلغتنامه دهخدامحوب . [ م ُ ح َوْ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی مذکر از تحویب . (یادداشت مرحوم دهخدا). زجرکننده شتر نر را به کلمه ٔ حوب . || کسی که مال رفته بازیابد. (آنندراج ).
پالایۀ پایینگذرlow pass filterواژههای مصوب فرهنگستانپالایهای که بسامدهای زیر حد معینی را عبور میدهد و بسامدهای بالای آن را مسدود میکند اختـ . پاپگ LPF