مخراقلغتنامه دهخدامخراق . [ م ِ ] (ع ص ) مرد نیکوتن ، دراز باشد یا نه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیکوتن تناور خواه دراز باشد یا کوتاه . (ناظم الاطباء). || آنک
مخربقلغتنامه دهخدامخربق . [ م ُ خ َ ب ِ ] (ع ص ) شکافنده ٔ جامه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). کسی که می برد
مخربقةلغتنامه دهخدامخربقة. [ م ُ خ َ ب َ ق َ ] (ع ص ) زن که از جماع بیهوش شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). زنی که از جماع بیهوش می گردد. (ناظم الاطباء).
مخرقلغتنامه دهخدامخرق . [ م ُ خ َ ر رِ ] (ع ص ) پاره کننده و از هم درنده . (غیاث ). درنده و پاره پاره گرداننده . (از آنندراج )(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکافنده و پاره کن
مخرقلغتنامه دهخدامخرق . [ م ُ رِ ] (ع ص ) سرگشته و متحیر گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرگردان کننده و متحیرنماینده . (ناظم الاطباء).
زیرینهinfimumواژههای مصوب فرهنگستانبرای زیرمجموعهای مانند A از یک مجموعۀ مرتب S ، بزرگترین عضوی از S که از هیچ عضو A بزرگتر نباشد متـ . اینفیمم بزرگترین کران پایین greatest lower bound