مداناةلغتنامه دهخدامداناة. [ م ُ ] (ع مص ) به چیزی نزدیک شدن . (زوزنی از یادداشت مؤلف ) (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). قریب هم کردن و به
مداراةلغتنامه دهخدامداراة. [ م ُ ] (ع مص ) یکدیگر را دفع کردن . (منتهی الارب ) (صراح ) (زوزنی ). مداراءة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مدافعة. (دستورالاخوان ). || خلاف کردن . (صراح
مداعاةلغتنامه دهخدامداعاة.[ م ُ ] (ع مص ) شکستن و ویران کردن دیوار را. (از منتهی الارب ). خراب کردن دیوار. (از اقرب الموارد). خانه یا دیوار را از اطراف ویران کردن . (از متن اللغة)
مدافاةلغتنامه دهخدامدافاة. [ م ُ ] (ع مص ) تمام بکردن خسته . (تاج المصادر بیهقی ). خسته را کشتن . (منتهی الارب ).
مدالاةلغتنامه دهخدامدالاة. [ م ُ ] (ع مص ) نرمی و مدارا کردن با کسی . (منتهی الارب ). رفق و مدارا کردن با کسی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || دوا کردن . مداوا نمودن . (ناظم