مدینةالملحلغتنامه دهخدامدینةالملح . [ م َ ن َ تُل ْ م ِ ] (اِخ ) شهر پنجمین در دشت ملح ، میانه البنشان و عین جدی . (قاموس کتاب مقدس ).
مدینةالملکلغتنامه دهخدامدینةالملک . [ م َ ن َ تُل م ُ ] (اِخ ) ابن سعید گوید از جمله جزایر قامرون [ در هندوستان ] مدینةالملک است در مشرق آن . (ترجمه ٔ تقویم البلدان ص 411).
مدینةالملوکلغتنامه دهخدامدینةالملوک . [ م َ ن َ تُل ْ م ُ ] (اِخ ) نام دیگر شهر طلیطله است . (از حواشی بهار بر ص 497 مجمل التواریخ ). رجوع به طلیطله شود : چنین روایت است که به مدینةالم
مدینةلغتنامه دهخدامدینة. [ م َ ن َ ] (اِخ ) شهری است [ به عربستان ] خوش ومردم بسیار و روضه مقدس پیغمبر (ص ) با بسیار صحابه آنجاست و از نواحی وی سنگ فسان خیزد که به همه ٔ جهان ببر
مدینةلغتنامه دهخدامدینة. [ م َ ن َ ] (ع اِ) شهر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). شهرستان . (دستور اللغة) (منتهی الارب ). شهر بزرگ . (دستور الاخوان ). شارستان . (مهذب ال
مدینةالشمسلغتنامه دهخدامدینةالشمس . [ م َ ن َ تُش ْ ش َ ] (اِخ ) نام دیگر بعلبک است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بعلبک شود.