مدوسلغتنامه دهخدامدوس . [ م ِدْ وَ ] (ع اِ)چوب خرمن کوب . (منتهی الارب ). آنچه بدان خرمن نرم کنند. (از مهذب الاسماء). مدواس . (اقرب الموارد). رجوع به مدواس شود. || آلت زنگ زدودن
درآمد سرانۀ غذاaverage food service checkواژههای مصوب فرهنگستانعددی که از تقسیم درآمد حاصل از فروش یک نوبت یا دوره عرضۀ غذا بر تعداد مهمانان در همان نوبت یا دوره به دست میآید