ممسحةلغتنامه دهخداممسحة. [ م ِ س َ ح َ ] (ع اِ) ماله یعنی چیزی که بدان چیز دیگر را بمالند. (آنندراج ). || گل ماله ٔ معماران . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ماله ٔ جولا. (مهذب الا
ممسحلغتنامه دهخداممسح . [ م ِ س َ ] (ع ص ) سخت دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دروغگوی . (آنندراج ). کذاب . (اقرب الموارد).
ممسوحلغتنامه دهخداممسوح . [ م َ ] (ع اِ) رخسار. (منتهی الارب )(آنندراج ). روی و رخسار. (ناظم الاطباء). || عرق و خوی . || (ص ) دستار درشت . || ممسح ؛ بسیار دروغگوی . (منتهی الارب
ممسوحلغتنامه دهخداممسوح . [ م َ ] (ع ص ) مسح شده . دست مالیده شده . (ناظم الاطباء). || ساده کرده . (مهذب الاسماء). || آنکه عورت جای (شرمگاه ) او هموار و برابر است با سایر بدن و ن